در هیاهوی خبرهای هر روزهی این شهر و آن شهر
بین تمامی مطالب جور و واجور و گاه ناجور
در کنار آمارهای تکاندهنده از جهش وحشیانه ی ویروس جهانتاز!
اینجا کنار ساحلی که باید اینروزها غم دنیا را فراموش کرد؛
پرندههای عاشق و معصوم چه ناباورانه میمیرند.
لاشهها از خود نشانهها دارند و تالاب مرگ سختی را برای میهمانانش رقم زده است.
نمیدانم آندورها صدای حیات پرندههای آوازهخوان و سبکبار را قبول کنم یا سکوت لاشههایی که مرگی مسموم را فریاد میزنند.
اینجا تا چشم کار میکند وسعت جزیرهایست که بغضها و حرفهای ناتمامی دارد.
آلودگی فریاد میزند، تالاب در غرقاب رسوب، نای نفس کشیدن ندارد.
اینجا کلکسیونی از بیرحمیهاست
بیمبالاتی
روزمرهگی
اعمال تصمیمات خیالی
سیاستی وقیحانه
مدارای طبیعتسوز
جهل مرکب
نه به خاکش رحم میشود نه به آبش، و نه به پرندههایش
میانکاله زخمی طوفان بلاییست انسانساز.
و تو غمهایت را فراموش میکنی وقتی "کیسههای مرگ" را میبینی!
ترسم از این است که بنویسم - و کاش نشود که بنویسم:
:: موضوعات مرتبط: اجتماعی
:: برچسبها: میانکاله, تالاب مرگ, پرندگان مهاجر
برچسب : نویسنده : azade81o بازدید : 76